اگر فرض
کنیم نگران گسترش موج «ناامیدی» در جامعه هستیم، پیشنهاد شما برای مقابله با چنین
موجی چیست؟ چطور میتوان شعلههای امید را در دل جامعه زنده نگه داشت؟
رویکردی
وجود دارد که ما فعلا آن را رویکرد «موج مثبت» میخوانیم. این رویکرد باور دارد که
موج ناامیدی، محصول گسترش اخبار و ای بسا تبلیغات منفی است که وضعیت را بدتر از
آنچه هست به تصویر میکشد. کلیدواژه «سیاهنمایی» توصیف آشنایی برای این نگاه است.
با چنین تحلیلی، سازوکار حفظ امید و حتی امیدآفرینی هم مشخص است: باید تبلیغات
مثبت انجام داد و «موج مثبت» ایجاد کرد؛ تبلیغاتی که از خوبیهای وضع موجود سخن میگوید
و احتمالا افزایش نشاط و رضایت اجتماعی را هدف خود میداند. بعید هم نیست در لابهلای
خبرها، یک سری اخبار منفی از دیگر نقاط دنیا هم گزارش شود تا احساس شکاف فراوان میان
وضع داخل و خارج تعدیل شود.
برای نقد
چنین رویکردی ابتدا باید یک تمایز ظریف میان «امیدواری» و «رضایت» قائل شویم.
وضعیت «رضایت اجتماعی»، شرایطی است که اکثریت جامعه برآیند اوضاع موجود را مطلوب قلمداد
میکند. پس در چنین وضعیتی اساسا سخن گفتن از «امید» بیمعنا خواهد بود. جامعه
راضی، نه نیاز به امید دارد و نه تغییر و اصلاح. «امید» زمانی ضرورت پیدا میکند
که در گام نخست توافق کنیم وضعیت نامطلوب است. پس از آن، برای اینکه روحیه اجتماعی
را در راستای اصلاح وضعیت تقویت کنیم و اجازه ندهیم جامعه دچار رکود و انفعال شود
باید از «امید به تغییر» و امکان «تحقق وضعیت مطلوب» سخن بگوییم.
این
توضیحات به ظاهر بدیهی به نظر میرسد اما با همین بدیهیات میتوان آن رویکرد «موج
مثبت» را به نقد کشید. مشکل آن رویکرد این است که از درک تفاوت میان «امید» و
«رضایت» عاجز است. همانطور که گفته شد، «امید»، نیاز و ضرورت دوران «نارضایتی»
است. «رضایت» نیز وضعیتی است که ما در آن دیگر به امید نیازی نداریم. اینکه ما
تلاش کنیم وضعیت موجود را مطلوب جلوه دهیم، شاید (این «شاید» را در ادامه نقد میکنیم)
به درد سیاست ایجاد «رضایت» بخورد، اما هیچ ربطی به امیدواری ندارد. اگر توانستیم
با تبلیغات به مخاطب القا کنیم که وضعیت مطلوب است، اصل مشکل حل شده و نیازی هم به
امیدواری نیست!
حال ممکن
است ادعا شود عملکرد «موج مثبت»، حتی اگر ربطی به ایجاد امید نداشته باشد، دستکم
با ایجاد یک احساس رضایتی نسبی، دستاوردی مفید برای جامعه خواهد داشت. به زبان
سادهتر، حالا خیلی هم سود نداشته باشد، دستکم ضرر ندارد. اما مساله این است که
کار به همینجا ختم نمیشود و این وسط دو مشکل وجود دارد:
نخست
اینکه رضایت وضعیتی نیست که با شعار و تبلیغات ایجاد شود. تبلیغات و امواج خبری سهم
بسیار ناچیزی در حس رضایت شهروندان به همراه خواهند داشت. اگر غیر از این بود، با
این همه پروپاگاندای رسانههای انحصاری حکومت، الآن همه باید عاشق چشم و ابروی
نظام میبودند که مشخصا اینگونه نیست. پس عملا نتیجه کار رویکرد «موج مثبت» چیزی
بیشتر از دستاورد رسانههای تبلیغاتی حکومتی نخواهد بود و خیلی زود هم مردم
اعتمادشان را به آن از دست خواهند داد.
مشکل دوم
اما بسیار جدیتر است. وقتی شما تلاش میکنید وضعیت نامطلوب را مطلوب معرفی کنید، نه
تنها احساس رضایتی در جامعه ایجاد نمیشود، بلکه حتی جامعه امید خود را هم از دست
میدهد. درست به مانند حکومتی که به جای اینکه ضعفها را بپذیرد و به مردم وعده
اصلاح بدهد، اصل وجود مشکل را منکر میشود و با این ترتیب اتفاقا خشم و یاس دو
چندانی در جامعه ایجاد میکند. حال اگر مدعیان اصلاحات هم، که قرار بوده نسخه
جایگزین وضع نامطلوب کنونی را در اختیار جامعه قرار دهند و تصویری از یک جهان بهتر
ارائه کنند، بدل به توجیهگران همین وضع نامطلوب شوند، آنگاه دیگر حتی امیدی هم
به آینده وجود نخواهد داشت.
خلاصه
این یادداشت را شاید بتوان در همین بند به اختصار مرور کرد: دایره نفوذ حکومتها، بر
روی رضایت مردم است. اگر خوب عمل کنند جامعه احساس رضایت میکند و اگر بد عمل کنند
نارضایتی ایجاد میشود. اما «امید»، حوزه عمل منتقدان حکومت و مدعیان اصلاح است.
اگر مدعیان اصلاحات با سیاستهایی نظیر رویکرد «موج مثبت» بخواهند در ورطه توجیه
وضعیت نامطلوب بیفتند، آنگاه است که جامعه را از هرگونه کورسوی امید به تغییر هم
محروم خواهند کرد.
(تصویر
این یادداشت، اثری است متعلق به «سسیلی براون» Cecily Brown)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر